به نام خداوند بخشنده مهربان

نوشتن گاهی سخت میشود. گاهی واژه ها گره میخورد در گلوگاه صدا.
روزگارم بد نیست. هر روز بهترم از دیروز از درون, بدنم خوب است, حرفها یم را درک میکند. آرام است چون نازش رامیکشم.
هر نفس هر و قدم سپاس گذارم از مهربانترین.
امروز خانه ماندم چون دلم برای خانه ام تنگ شده بود. که در کنجش پناه بگیرم و آرام باشم. رفتم برای پیاده روی و کمی نرمش کردم.ماساژ صورت و گردن و پدیکور, دوش گرفتم و رفتم خرید برای همکارها به مناسبت کریسمس!دو برنامه تماشا کردم. یک غذای جدید پختم و چون خوب شد کمی بیشتر درست کردم برای شام.
خانه را کمی دست کشیدم و مرتب کردم. گلهای باغ را آب دادم. میز و صندلی های حیاط مدتها بود تمیز نشده بود دستی کشیدم و ورودی بیرون خانه و آلاچیق حیات را را طی کشیدم. دو پنجره رو به باغ را تمیز کردم. درها را باز کردم تا انرژی و هوای تازه و بوی گلهای لاله عباسی در خآنه جریان پیدا کند.
فیلم و سخبرانیهای مثبت دیدم و روی کاناپه خوابیدم.
چای دم کردم, میوه و کمی تنقلات چیدم روی میز و ایشان رسید. در جا پیشنهاد داد ایوا کارت را ول کن یا کم کن. چیزی که خودم بهش فکر میکنم ولی نه به سبک ایشان.
یک دانه کاشتم برای این کار تا کی از خاک جوانه بزند.
چای در حیاط خوردیم و با ایشان رفتیم پیاده روی باشد که وزن کم کنیم! اشتها که کم نمیکنیم.
خوشحالم که میبینم مردم ما کم کم در جهت ارج نهادن به طبیعت و دلسوزی نسبت به حیوانات گام بر می دارند.
خداوند از ما خواسته هر روز چندین بار تکرار کنیم “به نام خداوند بخشنده مهربان”, برای یاد آوری که در هر نفس مهربان و بخشنده باش. تو که پرتویی از نور بی پایانی؛ کمی مانند نور باش.
با ذره ذره هستی مهربان باش.

پ.ن. تکنولوژی خوب است, می شود قامت بلندی را دید در عکسی از پشت! بدون آنکه صاحبش تمنا را ببیند.


روزنگار ایوا

روزنگار ایوا به اینجا منتقل  شد. 


ازبلاگفا ناامید شدم. اینجا را قبلا ساخته بودم که از بلاگفا مهاجرت کنم. ولی بلا استفاده ماند. حالا حرفها و روزمرگی ها را اینجا مینویسم. 


خداحافظ بلاگفا

از بلاگفا خسته شدم.

امروز اول دی ماهه، اول زمستانه، اول زندگی زمستانی، اول اولهاست!