کریسمس

این چندروزه اینقدر زمان زود گذشته و همه چیز روی تند بوده که فکر میکنم دارم یک فیلم تماشا میکنم که گذاشتند روی دور تند؛  فیلم زندگی خودم. 

و اینقدر شکرو شیرینی دورمون بوده که شکر زده ام با اینحال همین الان دو تا یخچال را زیرورو کردم تا کرم کارملهای از دیشب مانده را پیدا کنم تا  بخورم  و حالم خوب شد. 

هوا امروز اینجا انگار هوای شهریور و مهر ایران شده که تابستان دل و پای رفتن ندارد و باد میوزد. درست مانند آنروزها که انارها و انگورها و خرمالوها یواش یواش روی طبقهای میوه فروشی ها جا می‌گرفتند؛  این هوا من را برد به روزهایی که خیلی سال است رفته اند. 

من دیشب تا ساعت ۱۲.۵ مهمان داشتم و تا ۳ بیدار بودم. با این که خانه را صبح تمیز کرده بودم دیدم حالا که بیخوابم یک دستی به خانه ام بکشم و یک آهنگ ملایمی هم گذاشته بودم و کارهام را انجام دادم و ساعت ۳ خوابیدم. همیشه پیش از خوابم به خاطرات خوب روزم فکر می کنم و سپاسگزاری  میکنم یا برای چیزهای خوبی که دارم شکرمیکنم و یا دعا میکنم برای هر کسی که از ذهنم آن لحظه میگذرد. 

دیروز ۹ بیدار شدیم و صبحانه خوردیم. ایشان رفت آفیس برای کاری و زود برگشت و فرشته را برد بیرون.من خانه را تمیز کردم و دوسری لباس شستم که ایشان بیرون پهن کرد. تا ۱ کارم طول کشید و دوش  گرفتم و ۱.۵ رفتم سوپر و نان،  بورک پنیر و اسفناج،  نان رزماری،  کاستارد،  شیر،  چیپس،  تخم مرغ،  ماست پرچرب،  خوراکی برای فرشته خریدم. برای ناهار تست سبزیجات دو تا درست کردم و خوردیم. ایشان رفت بخوابد و من هم گفتم دراز بکشم که اینقدر با دوستانم چت کردیم که خواب ازسرم پرید و ساعت ۵ شده بود.ماشین را خالی کردم. گیلاس شستم و توی  ظرف پایه دار ریختم و هندوانه و طالبی هم گذاشتم. ماست موسیر و ماست و خیار درست کردم. کیک گیلاس و کرم کارامل درست کردم برای دسر. بیسکوییت ساده و شکلاتی هم گذاشتم یک کاسه بزرگ چیپس هم گذاشتم. ایشان بیدار شد . لباسها  را جمع کرد. برنج هم دم کردم.ساعت ۶.۵ شد که کارهای خودم را انجام دادم. صورتم را شستم و موهام را درست کردم و آرایش کردم. یک پیراهن مشکی پوشیدم با یک تاپ صورتی زیرش  و ساعت ده دقیقه به ۷ شده بود. لباسهای خشک  شده را تا کردم و بالا هم لباس داشتیم آنها را تا کردم  یا آویزان کردم وهمه را جا دادم. یک چای هم دم کردم. 

تنها مانده بود اسنک که توی  فر باید میگذاشتم؛  با مهمانهام رودربایستی نداشتم. ساعت ۷.۱۰ دقیقه سری اول مهمانها آمدند با یک کیسه سبزی و یک کیک خانگی و هفت و نیم دوستم با خانواده اش آمد با یک باکس شکلات و اسباب بازی برای فرشته کوچولو و یک ظرف سالاد ماکارونی و یک کیف لوازم آرایش برای من.

چای خوردیم و حرف زدیم و ساعت ۸ بورک و اسپرینگ رول را توی فر گذاشتم و قتی آماده شدند در یک ظرف چوبی کنار هم گذاشتم همرا ه با نان رزماری و کره. کمی هم سس تند و ساده و چیپس با ماست موسیرکنارش گذاشتم. 

تا مهمانها اسنکها را بخورند ایشان آتش را درست کرد و من هم جوجه ها را به سیخ کشیدم و دوغ درست کردم و شام آماده شد. از اینجا دور هم نشستیم و حرف زدیم و غذا خوردیم. 

من این دور میز نشستنها را خیلی دوست دارم. همیشه خدا را شکرگزارم که دوستان خوبی داشتم و دارم. دوستهایی که کم ولی بلند مدت هستند. 

 شام خیلی خوب شده بود خداراشکر. 

بعد هم همه کمک مردم کردند و تمیز کردیم و چای دو مدل دم کردم  دسر خوردیم دوباره دور میز. 

دوستم تا ۱۲.۵ ماند و آن یکی دوستمان تا ۱.۵؛  من هم بیخواب شده بودم خانه را شبانه تمیز کردم و تنها ماند جارو و طی و ساعت ۳ خوابیدم. 

امروز که روز عید برای اینهاست ۸.۵ بیدار شدم با اینکه دوست داشتم بخوابم. 

ایشان گفت برویم بیرون که تا صبحانه را بخوریم ساعت ۱۰ شده بود. من جارو کشیدم و ظرفها را جا دادم و دوش گرفتم برای ۱۲ زدیم بیرون. همه جاخلوت و آرام بود. انگار نه انگاراین شهر دیروز پر هیاهو بود. همه دورهم توی خانه ها بودند و کادوها  راگرفته و داده بودند.الهی دل همه شاد باشد. 

من چرا فیلم اسکروچ را نگاه نکردم! 

ساعت ۱.۱۵ برگشتیم خانه و من رفتم خوابیدم تا ۲ و ناهار را گرم کردم و خوردیم و دوباره رفتم خوابیدم. 

این چند روز پرخوری کردیم خیلی!غروب خانه را طی کشیدم و با فرشته رفتیم بیرون و دوستم را دیدم که دوچرخه سواری میکرد وبا هم کمی پیاده رفتیم  و از هم جدا شدیم و هر کسی رفت خانه خودش. 

الان نشستم و شمعها را روشن کردم و با پدرم حرف زدم و دارم چای سبز میخورم. ایشان چراغهای باغ را روشن کرده و هوا خنک است. 

سال پیش درچنین روزی از گرماهلاک بودیم و امروز هوا خیلی خوب بود. سال گذشته مهمان داشتیم و امروز تنها بودیم. 

میخواهم به آن خانواده که دعوتمان کردند زنگ بزنم و کنسل کنم،  بزنم یا نزنم؟؟ مسئله این است!  


میدانم که این سال جدید یکی دیگر از بهترین سالهای زندگی من خواهد بود و خدا را پیشاپیش سپاسگزارم. 

آرزو میکنم برای تک تک شما هم همینطور باشد. 


پ.ن. کریسمس بر پیروان پاکترین پیامبر خدا مبارک باشد. 

نظرات 1 + ارسال نظر
زن کویر چهارشنبه 6 دی 1396 ساعت 13:38 http://zanekavirrr.blogfa.com

ایوا جان کریسمست مبارک
خوبی ؟ اون بیماری که می گفتی رفتی دنبابلش ؟ مامو کردی ؟
می خونمت

سلام عزیزم، سپاسگزارم. بله خیلی خوبم. نه هنوز نرفتم به خاطر تعطیلات و کمی مشکلات دردناک. گذاشتم هر زمان خوب شدم بروم. خوشحالم که اینجا را میخوانی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد