منِ خوش شانس

سه شنبه ایشان رفت سر کار و من هم تا ۹.۱۵ دقیقه توی تختم بود. مدیتیشن و هیپنوتیزم و وبلاگ خوانی از ساعت ۷.۳۰ تا ۹۰۱۵! 

به ایشان کراسان و شیر گرم دادم برای صبحانه توی راهش که تو ترافیک بخوره؛  ناهار هم فیله مرغ با آواکادو و پنیر و خیارشور و سس مایونز و یک بطری آب. بلند شدم و رفتم سراغ بالا و یک خانه تکانی حسابی کردم؛  کرکره ها را پاک کردم و گردگیری و شستن سرویسها و وان و بالکن بالا و جارو و پاک کردن قرنیزها! سه سری هم ماشین را روشن کردم چون هوا آفتابی بود. کارم ۱۱.۱۰ دقیقه تمام شد. 

یک آینه دارم که ایشان باید بزند توی یکی از اتاقهای مهمان.

من آماده بهارم؛  تنها شیشه های پایین مانده که باید شسته بشوند چون اینقدر باد و باران بوده که هیچ چیز جز فشارشو پاکشون نخواهد کرد و تازه خیلی هم آسان است. شنبه هفته آینده مهمان دارم و این مهمان داری ها  ادامه دارند. 

دوش گرفتم و یک لیوان آب هویج خوردم و با فرشته ۱۱.۴۰ رفتیم پیاده روی و ۱۲.۳۰ برگشتیم. خودم هم رفتم شاپینگ سنتر ببینم لباس بخرم. 

سرراه رفتم آفیس ایشان تا لیست کنم خریدهاشون را.

دوستم آنجا بود و پرسید که لباس گرفتی و گفتم نه. گفت تو چه خونسردی! گفتم پیدا میشود. 

رفتم شاپینگ سنتر و لباس فروشی ها را از سر دیدم؛  چند تا پرو کردم که خوب نبودند. رفتم یکجایی که لباس دیده بودم گفتم بپوشم! 

پیراهن سادهای  بود که دور یقه اش خیلی کم کار شده بود؛  رنگش هم آکوا بود. بد نبود توی تنم و گفتم همین  را میگیرم. ۴ تا پیراهن مشکی هم برداشته بودم که دو تاش را نپوشیدم و یکی پوشیدم خیلی خوووووب بود توی تنم. خیلی  زیبا و خوشدوخت بود و همان را گرفتم. برای پرداخت رفتم و بهای کمی برای آن پیراهن پرداختم چون آف خورده بود همه چیز! تنها ۲۴ دلار! 

رفتم دپارتمان کفش و دنبال کفش مشکی ساده بودم. یکی را برداشتم و از خانم خواستم اندازه پای من را بیاورد؛  خیلی خوب و راحت بود. بها ی روی کفش ۱۵۰ دلار بود که میخواستم بگیرم خانم گفت بگذار ببینیم چند شده! همه آف خوردند و چک کرد؛  شده ۷۰ دلار و من آنرا خریدم. 

برای ایشان هم از مردانه دو تا پیراهن برداشتم که روی هم شد ۱۰۰ دلار هرچند هر دو روی هم میشدند ۱۵۰ دلار؛  آفهای خوبی داشت این فروشگاه گران.

 دلخوش که کارهام همه سر زمانش انجام شدو یک انگشتر هم برای خودم از آنجا  خریدم که آنهم خیلی  آف خورده بود شده بود دو دلار!! 

برای فرشته هم چیزی گرفتم و از سوپر برای آفیس شیر گرفتم و یک کارت و یک لیوان بزرگ آبمیوه تازه که زمان پرداخت گفتند برای شما امروز مجانیست. 

دوتا بلوز برای توی خانه گرفتم،  زرد و سرمه ای و زمان پرداخت آفش را زد و شد ۱۲ دلار!

 کراسان پنیری گرفتم یک بسته  ۵ دلار و دو بسته بهم دادند ۸ دلار! 

شلوار ایشان را هم  گرفتم و داروهام را هم گرفتم  و رفتم آفیس ایشان و شیر را گذاشتم توی یخچال و شیر مانده راریختم تو سینک و رفت.

برگشتم خانه وومیخواستم دوباره با فرشته بروم بیرون که سرد شده بود و نرفتم.چای دم کردم و میوه ها گذاشتم روی میز. ایشان رسید و فرشته را برداشت و رفتند بیرون. برای شام میخواستم سبزی پلو یا ماهی درست کنم که ایشان گفت یک چیز ساده درست کن و آخرگفت سوسیس میخورد که ماهی را برگرداندم توی فریزر. 

دیگر کاری نداشتم و نشستم پای تی وی و پایان روز آرامی داشتم. برای خودم ناگت گیاهی توی فر گذاشتم  و ایشان چیپس و پنیر هم خواست که درست کردم با سوسیس و آب پرتقال تازه و شاممان خوردیم. با ایشان  زود رفتیم توی تخت و ایشان زود خوابید و من کمی دیرتر.

ایشان تا خود صبح غر زد! 

همیشه با آرامش گام بر میدارم و ایمان دارم که کارهایم سر زمانش انجام میشود؛  هر دربسته من را به سوی دروازه خوش شانسی هدایت میکند. 

اگر چیزی در زمانی که من میخواهم انجام نمیشود باور دارم زمانش نیست چون تو بهتر میدانی زمان هر چیز  را. 

<<خوش  اقبالی مادرزادی دارم و سپاسگزارم >> 


 



نظرات 5 + ارسال نظر
آیلین پنج‌شنبه 9 شهریور 1396 ساعت 14:04 http://mydreams72.blogsky.com

سلام
قبول دارید یه کم گنگ می نویسید ؟؟؟ الان یکی دو تا پستاتونو خوندم بعدا باز میام وبلاگتونو بخونم

سلام، سپاسگزارم که وقت گذاشتید. اینها روزمرگی های من هستند و شما نخستین کسی هستید که گفتید گنگ مینویسم.

حمیده پنج‌شنبه 9 شهریور 1396 ساعت 12:34

سلام.همه ی چیزهایی که خریدید مبارکتان باشد.به سلامتی و با دل خوش بپوشیدشان.ممنون که مینویسید.

سلام، سپاسگزارم از زمانی که گذاشتید و خواندید.

The Conqueror Worm پنج‌شنبه 9 شهریور 1396 ساعت 12:13 http://lunacy.blogsky.com

وای چه قدر ذوق کردم من از این که همه چی به طرز عجیبی آف خورده بود و بارها تکرار میشد خیلی عجیب بود. چه قدر خوب هست تو یه روز این همه کار رو میتونی با هم انجام بدی آدم احساس مفید بودن میکنه و وقتش بهینه صرف میشود امیدوارم روزهای پرآف و بهینه ی زندگیت بازم تکرار بشه و بیشتر ازش لذت ببری.

سپاسگزارم عزیزم؛ بیشتر زمانها همینطوره
برخی روزها اینقدر انرژی دارم که یاید اینجوری خودم را سرگرم کنم.
الهی برای شما هم روزهاتون پر از شادی و تندرستی باشد.
پرسش من این بود که شما را چی بنامم، چی صداتون کنم!

یارا پنج‌شنبه 9 شهریور 1396 ساعت 08:13 http://mororroz.blogfa.com

خریدهاتون مبارک عزیزم .
نوشته های فصل زمستان رو که می خوندم ؛ احساس می کردم دارم فیلمش رو می بینم .از بس به جزئیات خوب توجه کردی . حتما فصل بهار خوبی پیش رو داری . زندگیت بهاری .

سپاسگزارم یارا جان، شما هم هر روزتان بهاری

غ زل چهارشنبه 8 شهریور 1396 ساعت 17:40 http://life-time.blogsky.com

یعنی همه این پست یک طرف
انجام اون همه کار در دو ساعت یک طرف
کاش منم به زودی به این درجه از عرفان میرسیدم

خریدهاتون هم مبارک

کار چندانی نبود ۵ تا اتاق خواب بود و ۴ تا سرویس با یک هال
سپاسگزارم؛ خریدهای خوبی بودند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد