آلبالو پلو

شنبه ایشان باید میرفت آفیسش و من هم باید پستخانه  میرفتم که چند تا چیز پست کنم. به ایشان  میوه و دو تا اسنک دادم. یک بسته آلبالو گذاشتم تا آلبالو پلو درست کنم با  یک بسته گوشت چرخکرده. رفتم توی تخت مدیتیشن کردم و کمی وب خواندم. دوستم که دیشب باهم بودیم پیام  داده  بود که اگربیدارم زنگ بزنم درباره کلاس یوگا میخواهد بپرسد.  زنگ میزنم و درباره همه چیز حرف زدیم جز یوگا. من هم آلبالوها را هسته گیری کردم و شکر زدم. گوشت قلقلی را درست کردم  و کمی سبزیجات پختم و با دوستم خداحافظی کردم. دوش گرفتم و رفتم پستخانه و کارم را انجام دادم و  سرراه موز و شیر و ماست خریدم و زود برگشتم خانه. مربا را درست کردم. کمی کار کردم. کم کم  کارم را سامان میدهم و تا پیش از دوشنبه باید ریپورتم را بنویسم. سبزی  ها را پاک میکنم کمی میشورم. با فرشته کوچولو میرویم پیاده روی. وقتی برگشتم برنج دم میکنم و مینشینم سر کارم،  بینش ماست و خیار هم درست میکنم و دوباره برمیگردم سر کارم تا ۴ که ایشان آمد و ناهار خوردیم. کمی چرت زدم و ایشان چای دم کرد و من هم سر کارم بودم تا ۶. کمی تی وی تماشا کردیم و یک فیلم دیدیم و کار دیگری نکردیم. من فقط فیلمهای خانوادگی دوست دارم و ایشان اکشن. 

شب شام نخوردیم و فقط میوه خوردیم. 

پ.ن. خدایا از این که در دریایی از نعمت سپاسگزارم. 


نظرات 1 + ارسال نظر
The Conqueror Worm سه‌شنبه 24 مرداد 1396 ساعت 10:09 http://lunacy.blogsky.com/

چه قدر این حس خانم بودن را دوست دارم یک زندگی توام با آرامش

ممنونم عزیزم، کجا رفته بودید؟ خوشحالم که دوباره برگشتید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد