امروز ۸ بیدار شدم و برای ایشان یک سالاد درست کردم و تن ماهی هم گذاشتم که ببرد برای ناهارش، شیرموز و کراسان هم با نارنگی برد.
به پرندهها غذا دادم و گوشت گذاشتم بیرون و خودم برگشتم توی تخت تا ۹.۳۰. موبایلم یکبار زنگ خورد و بلند نشدم. مدیتیشن کردم و کمی خواندم. امروز روز پرکاریست. نه و نیم بلند شدم رفتم پیازها را خرد کردم و سرخ کردم توی دوتا قابلمه یکی برای مایه دلمه و یکی برای لوبیا پلو. تا ۱۱۰۱۰ دقیقه کار آشپزی را انجام دادم و آشپزخانه را تمیز کردم . صبحانه یک لیوان آب سیب و کرفس خوردم و ناهار یک انبه با موز و بادام و برگ اسفناج با کمی آب میکس کردم و اسموتی شد و خوردم.
به دوست دیگری زنگ زدم و دعوتش کردم؛ تا اینجا همه گفتند میایند. گردگیری و سرویسها را انجام دادم. ریشه موهام را رنگ کردم و جارو کشیدم ودوش گرفتم و تستم را انجام دادم و انداختم توی کیسه اش و رفتم بیرون و کار بانکی را انجام دادم و بنزین زدم و رفتم پاتولوژی و تست را دادم و برگشتم خانه و فرشته را برداشتم و رفتم پیادهروی و نیم ساعتی راه رفتیم.
کلم را ورق ورق باز کردم و انداختم توی آبجوش تا نرم شود و دلمه ها را پیچیدم. برای مهمانی دلمه درست نمیکنم چون خیلی زمانبر وخسته کننده بود. لبو هم درست کردم. غذای فرشته را هم درست کردم و آب هویج و آب آناناس گرفتم و ریختم توی شیشه برای فردا. ظرفها را شستم با دست و خانه را طی کشیدم. هوا در هم رفت و بارانی شد. چند تا قمری روی زمین در جستجوی دانه بودند و برایشان گندم ریختم.
چای دم کردم و ایشان هم زودتر آمد و چای خورد و رفت سر مطالعه. منهم لباسهای خشک شده را تا کردم و جا دادم و کیفم را بستم برای فردا. یک بطری آب و داروم را هم گذاشتم. برای فردا باید همه چیز را آماده کنم تا زود بروم. مادرم زنگ زد و با هم حرف زدیم. ساعت ۸ شام خوردیم با
لبو و سبزی خوردم و ماست. ایشان ظرفها را تمیز کرد و گذاشت توی ماشین و من قابلمه ها را شستم. برای فردای ایشان کمی توت فرنگی و خیار و نارنگی توی تاپٍرور گذاشتم با یک شیشه آب هویج و دلمه کنار هم توی یخچال آماده برای فرداش. موهام را بیگودی پیچیدم و به پیام خواهرم گوش دادم. خدا را شکر چه پیام خوبی بود.
خواهر ایشان هم زنگ زد و یک خبر خوب هم او داد که خیلی خوشحال شدم. خدایا شکرت برای این خبرهای خوب؛ از شادی و نور زندگی دیگران شادم.
یک چای خیلی کمرنگ برای خودم میریزم و زیر بلانکتم میخزم؛ هوا بارانیست و طوفانی،
امیدوارم امروز شما هم یک خبر خوبی بشنوید دوستان.
آمین
<<خدایا برای تواناییهایم سپاسگزارم>>
خوشحالم ایواجان که خبرای خوب بهت رسیده....منم هیچ وقت دلمه جز منوی مهمونیم نیست چون درست کردنش خیلی زمانبر هست ولی غذای خیلی خوشمزه ایه.
سپاسگزارم گیسو جان. خیلی سخت و زمانبر بود و برای مهمانی مناسب نیست مگر اینکه کمک باشد. از لیستم کم شد.