پله پله تا آرامش

روزتان خوش،  

این پست بلند بالاست از خام گیاهخواری داریم تا مدیتیشن و روزانه نویسی و انتخابات. 


من چند تا پست یادم هست که بنویسم،  یکی درباره مدیتیشن و هیپنوتیزم که لادن عزیز پرسیده بود. 

دیگری درباره بازسازی هاله بدن و دیگری  که مری عزیز یادم آورد برای ارتعاشات هست و دوست دیگری درباره خام گیاه خواری پرسیده بود که گفتم پس از پایان دوره سپاسگزاری مینویسم که چه میکنم  که از امروز مینویسم. 

امروز نخستین روز چله خام  گیاهخواری من بود. 

 ایشان دوباره صبح زود بیدار شد و ما هم بیدار شدیم. کمی بهتر شده بود و دوش گرفت و گرم پوشید. توی تخت دراز کشیده بودم  و پشتش به من بود و رو به آیینه میز توالت بود. داشتم نگاهش میکردم،  آدم خوبیست،  خوشنام است،  اعتباردارد پیش مردم،  همه به او اعتماد دارند ،  به درستکاریش، همه حرفش را قبول دارند. کاریست،  باسواد است،  کوشا و پویاست،  از ۷ سالگیش تا همین الان درس خوانده،  دست و دلباز است،  همیشه آراسته و مرتب و تمیز است . جدی و مدیر است در کارش. ( حالم خوب بوده خوبیهاشو میدیدم،  دور از شوخی چندیست بیشتر روی خوبیهایش انرژی میگذارم). 

هرچند  ایشان  خشم نهفته دارد و منفی گراست که به دیگران نشان نمیدهد! روی هم رفته خوش درخشیده و خوب درآمده از آن خانه ای که تنها سیرشان میکرده اند و با آن کلکسیون بیماری های روحی ارثی که داشتند.


از توی آیینه نگاهم میکند و میگوید حزب کار گر هم یک چیزی پنهان کرده بود که رو کرده پیش از انتخابات  که برای پرداخت هزینه یک پروژه بزرگ مالیات را بیشتر میکنند. خوب برای صاحبان بیزینس مالیات همیشه بالاست و این مالیاتها بخشیش به اینهایی میرسد که راست راست میگردند و کار نمیکنند! بااین  همه ما به کارگر رای دادیم با اینکه گدا پرورست،  تنها برای بهبود حال پناهندگان بلاتکلیف. 

مدییتشن کردم،  وبلاگ  خواندم، با فرشته  تو بغل هم خرخر کردیم. ویدیو تماشا کردم،  ایده گرفتم. ویدیوهای رندام که میایند در  یوتیوب،  یکی بود درباره  خانه زنی که ۲۹ سال بود تمیز نشده بود. یکی از این قصرهای انگلیسی بود که تنها دوبارفرشش جارو شده بود و زنی مانند ماجی پیر در آن زندگی  میکرد!! 

ساعت ۱۰ بلند شدم و دوش گرفتم و دو تا  لیوان آب خوردم. یک خوشه انگور خوردم پس از آن. هویجها را آب گرفتم و همینطور کرفس و سیب. ۴ تا آناناس را برش زدم و توی ظرف دردار گذاشتم توی یخچال که همینجوری بخورم. اسفناج شستم آشپزخانه را پاکسازی کردم و سه سری هم ماشین راروشن کردم  و توی خانه پهن کردم چون باران میامد. برای پرندهها غذا ریختم و کمی تی وی  تماشاکردم و یک قوری کوچک دمنوش سیب و دارچین درست کردم و خوردم. 

ویدیویی از اکارت توله و اپرا تماشا کردم و اتو کاری کردم. 

رفتم سراغ لپتاپم که فایل هایش را راست و ریست کنم،  تا ۳.۵ گرفتار بودم و انجام شد. سیم کارتم را اکتیو  کردم و هنوز شماره اش را ندارم! 

 یک موز خوردم برای ناهارم و کمی بادام.

کمی دل و سنگدان  داشتم که گذاشتم  بپزد برای ایشان سوپ درست کنم. برای خودم یک استکان توت و  مویز ریختم توی ظرفی تا بخورم جای هله  و هوله. 

چای دم کردم، ایشان آمد و بهتر بود. برای پرنده ها غذا ریختم و سروصداشون بالا گرفته بود. دوتا خرما با کمی ارده خوردم و با فرشته لباس گرم  پوشیدیم و رفتیم بیرون. یکباره خورشید درآمد و از لابلای درختان ما را گرم میکرد. آفتاب پس از باران و بوی اکالیپتوسها عصرم را دلنشین و زیبا کرده بود. خدایا سپاسگزارم که این ساعت در اینجا بودم و زیباییهایت را برایم ردیف کردی. زیبایی تنها با دیدن نیست  زیبایی را باید به درون بکشیم و در تک تک یاخته هایمان جا بدهیم. خدایا سپاسگزارم.  

توی راه به مادرم زنگ  زدم که نبود. زمانی که برگشتم کمی نودل و رب به سوپ زدم و یک سوپ بیمزه برای ایشان درست کردم!!! برای خودم دوتا خیار و کمی سالاد میکس و چندتا گوجه گیلاسی و دوتا خیار خرد کردم و شد شامم. ایشان هم بینیش را بالا میکشید و انتخابات را دنبال میکرد.

 

انتخابات همه جای دنیا یکجور است،  نماینده سوسیس باربیکیو میکرد و میداد دست مردم. پشت ساندیس و سوسیس یک هدف هست و آن شیره مالیدن بر سر مردمه،  تنها برتری انتخابات اینور با آنور این است که نماینده حکم خدایی ندارد که نشود برش داشت. 

هروقت خوب  کار نکرد خود حزب نخست وزیر را بر میدارد و رادیو و تلویزیون و روزنامه ها هم رسوا میکنند. 

برای ما با سریش به صندلی چسبیده اند و اگر حرفی بزنی پایه های  لق و تق نظام پوسیده فرو میریزند و تازه  تو محارب با خدا و اسلامی. مانند  کلیسا درزمان رنسانسه داستان ما. 

 

داشتم شام میکشیدم که مادرم زنگ زد و نتوانستم حرف بزنم. آشپزخانه را ترو تمیز کردم و یک لیوان بزرگ دمنوش گلسرخ درست کردم.رفتم توی نشیمن  دیگری،  شمعی روشن کردم و یک پتو روی پاهایم کشیدم و هدفونم را زدم و یک موسیقی آرام گوش دادم. کمی بادام شور هم خوردم .  جایی که دیده بودم را دوباره چک کردم تنها یکیش ساختمانش خوب بود؛   هر چند جایش خوب نبود و خلوت بود! 

شب هم درها را چک کردم و شمع اتاق خواب را روشن کردم و زیر پتویم خزیدم و خوابیدم. 


آنچه که برای خام  گیاه خواری انجام باید بدهم اینجوریست  که روزم  را با آب و چند قطره لیمو آغاز میکنم بین ۲-۴ تا لیوان. از صبح تا ظهر میوه های آبدار فصلی میخورم برای سم زدایی. هر یک ساعت یکبار از یکجور میوه میخورم. برای نمونه هلو میخورم چندتا و یک ساعت دیگر هندوانه میخورم. (اگر گرسنه شدم) چون زمان هضم اینها با هم یکی نیست. درهم خواری نباید باشد. من بیشتر آبمیوه میخوردم حالا میخواهم خود میوه  رابخورم که فابیرش را هم بخورم. 

تا ظهر میوه های آبدار میخورم و پس از ساعت ۱ تا ساعت ۶-۶.۵ برای ناهار میوه هایی  مانند موز و سیب میخورم و پس از آن کمی خشکبار و میوه های خشک مانند مویز و توت،  انجیر و خرما چون بدن به قند نیاز دارد. شام هم سالاد میخورم یا اگر بشود سبزیجات بخار پز شده زیر دمای ۴۰ درجه ( همان سالاد بهتره) گاهی روی سالادم کردو و بادام و شاهدانه و کنجد میریزم. دوساعت پیش از خواب چیزی نمیخورم. 

برای دمنوش درست کردن هم که با هرآنچه دارم درست میکنم نه دمنوش کیسه ای،  آب جوشیده که به جوش رسید کمی میگذارم بماند و دمایش پایین که آمد دمنوش را درست میکنم. 

چیزی که خودم تازه یاد گرفتم این است که زمینی و درختی را نباید با هم خورد. من خودم کرفس و سیب آب گرفتم اینجور نباید باشد. 

قهوه،  چای سیاه،  الکل،  سیگار در خام گیاهخواری نیست. حتی برخی چای سبز را هم از برنامه برداشته اند. خشکبار باید در آب ۲۴ ساعت خیس بخورند و پس از آن بخورید. 

من برای خودم گل سرخ یا زعفران و به بیشتر درست میکنم یا آبجوش  میخورم. 

حالا هرروز  مینویسم چی میخورم و برنامه من برای بیماری ام اس خفته هست. چون زیاد خشکبار چرب نباید بخورم یا آواکادو ولی روزانه زیتون و انجیر باید بخورم ولی اگر کسی بدحال باشد تا یکماه نخست هیچ چیز چربی در برنامه اش نباید باشد. 

برنامه کسی که دیابت دارد یا خدای نکرده سرطان هم جور دیگریست. 

اگر  دوست داشتید به وب سایت خانم دکتر زرین آذر سر بزنید،  من کتاب آرشاویر آوانسیان را دانلود کرده ام که بخوانم. 


این را یک سال پیش نوشتم و دوباره بازنویسیش کردم. این ساده ترین راه مدیتیشن است. 

انجام مدیتیشن برای آرامش فکر و ذهن میباشد چون نزدیک به ۶۰۰۰ فکردر روز از ذهن ما می‌گذرند که خیلی از آنها تکراری هستند و بیفایده و حتی بسیار خطرناک. 

در مدیتیشن ذهن مانند یک میمون بازیگوش بالا و پایین میپرد؛  بارهای اول خواهید دید که ذهن چطور ازاین سو به آنسو میدود و به شما را به جاهای دیگر میبرد. 

من خودم پیشترها وقتی چشمم را میبستم هزارن تصویر مانند فیلم تند از جلوی چشمم رد میشدند. آدمهایی که ندیده بودم،  جاهایی که نرفته بودم ،  حوادث و خیابان‌ها،  دریاها شهرها،  آدمها و.... تند و پشت سرهم می‌آمدند و میرفتند. 

اینروزها همچین چیزی را ندارم  و ذهنم آرام است. آرامش از درون به بیرون است؛  شما زمانی که از درون آرامید خواهید دید این آرامش به همه  زندگیتان پرتو افکنی میکند. همه جا آرامش دارید؛  و کسانی که در کنار شما قرار میگیرند هم آرام میگیرند،  به گونه ای مانند خنده  و مهربانی مسریست. 

زمانی که روا ن آرام باشد جسم هم آرام میگیرد. مدیتیشن برای از بین بردن نگرانی و استرس  و خستگی کمک بسیاری میکند همینطور برای درمان بیماریها و ذهن شما هدفمند و برنامه ریز میشود چون افکار مزاحم دیگر نیستند یا کمرنگ هستند. 

مدیتیشن گونه های زیادی دارد؛  برای آغازبهتر است ساده ترین را به کار بگیریم و با زمان کوتاه. 

۱. یک جای آرام پیدا کنید و به حالت نشسته چهار زانو  یا خوابیده یا حتی روی صندلی  هر جور که راحتید. 

اگر روی صندلی مینشینید بدون کفش باشید و کف پاهایتان راروی زمین یا خاک یا چمن بگذارید. 

در طبیعت و جاهای  بکر بهتر انرژی دریافت میکنید؛ پس هرجا چمن بود یا درخت  و دریا و باغ و طبیعت بود کفشهاتون را بکنید و ۵ دقیقه 

مدیتیشن کنید. اینکه مردم چی فکر میکنند را بگذارید کنار! 

من  بیشتر  خوابیده انجام میدهم چون کمرم باید ساپورت داشته باشدولی در پارک یا جنگل نشسته. 

کف دستانتان رو به بالا آسمان باشد. 

شما باید راحت باشید پس دستهاتان را آزاد بگذارید. 

لباس آزاد بپوشید کمربند،  ساعت،  زنجیر هیچ چیزی سر برتان نباشد. 

۲.اگر در جای شلوغی هستید و سر و صدای دور و برتان هست یک هدفون بگذارید و به صداهایی مانند باران،  پرندگان،  امواج دریا،  رودخانه گوش بدهید. صداهای طبیعت به شما آرامش میبخشد و آگاهی به شما سرازیر میکند. این یک پیشنهاد است. 

برخی موسیقی ریلکسیشن گوش میدهند که  بهتر است صدای باران و دریا و نسیم باشد چون برخی موسیقی ها پیام پنهان دارند. میدانیم که موسیقی خداوند هیچ پیامی از پلیدی ندارد. 


۳. چشمهاتون را ببندید. 


۴. با ۴ شماره دم از راه بینی و ۲ شماره نگه دارید و با ۶ شماره بازدم از راه دهان. 

تلاش کنید دم شکمی داشته باشید تا سینه مانند نظامیان. چون میزان بیشتری هوا در ریه های شما جا میگیرد. شما باید مانند بچه ها و نوزادان نفس بکشید؛  نگاه کنید ببینید نخودچی ها چطور شکمشان بالا و پایین میشود. آنها هنوز از منبع جدا نشدند و کار بلدترند فلفلی های عشق. 

دمتان را اینگونه ببینید که یک نور درخشان  مانند نور ماه است که به درون میکشید و بازدمتان گرم و سنگین است و همه نگرانیتان را بیرون میدهید از بدنتان. 

آن نور از بینی شما به تنتان میرود و هرکجا که میرسد آنجا را آرام میکند؛  از سرتان میرود پایین یک به یک به پایتان میرسد . آلودگی‌ها را باخودش برمیدارد و با باز دم از بدنتان بیرون میرود. 

دم از راه بینی و باز دم از راه دهان. 


۵. اگر افکار به ذهنتان بازگشتند نه غمگین  شوید و نه خشمناک؛  تنها به دم و بازدمتان  برگردید. 

تنها به دم و بازدم. بعد از چند بار به طور طبیعی نفس بکشید و همچنان به دم و بازدمتان فکر کنید. 

در ما  یک هوشمندی الهی هست که هوا را به درون میکشد و بیرون می‌دهد و ما هیچ  کنترلی بر تنفسمان نداریم. درست مانند یک کامپیوتر کار میکند برای خودش. میگویند که این کار مارا به آن هوشمندی الهی نزدیکتر می‌کند و برای همین آرامش پیدا میکنیم. 


۶.  پنج دقیقه مدیتیشن کنید و اگر شد روزی یکبار. 


۷. اگر خوابتان برد هیچ اشکالی ندارد و اکر دوست داشتید بخوابید هم ایرادی ندارد.


یادتان باشد شما باید احساس راحتی داشته باشید در مدیتیشن؛  قوانین سخت نباید حاکم باشند. 

اینهایی که من نوشتم  ابتدایی ترین در مدیتیشن است. 

من کم کم  ۳۰ دقیقه مدیتیشن میکنم و برخی زمانها بیشتر. 

برای هیپنوتیزم من آنهایی  که در یوتیوب هستند را انجام میدهم و خودم کاری نمیکنم. 


خدایا سپاسگزارم که میتوان اندکی به دیگران کمک کنم. 

از خدا میخواهم کمکهایش را به تو بسپارد که به دیگران برسانی. 

نظرات 2 + ارسال نظر
لادن پنج‌شنبه 8 آذر 1397 ساعت 18:25 http://l1207l.blogfa.com

سلام ایوای عزیز
ازتون ممنونم ک بهمون این کارهای عالی رو اموزش میدین
من درباره بستن هاله و ... هیچ اطلاعی نداشتم
اسمم رو توی پستتون دیدم ذوق کردم
عاشق اسمم هستم با افتخار میگم لادن طلایی هستم و وقتی اسمم رو جایی میبینم و میخونم لبخند میاد روی لبم
ازتون ممنونم ک وقت گذاشتین و پست کامل و عالی رو نوشتین
سپاسگزارم ک با شما و وبلاگتون اشنا شدم

سلام عزیزم، خواهش میکنم. امیدوارم به کارتون بیاد. نام زیباییست و دلنشین لادن جان.
من هم سپاسگزارم از مانی که کسی میگذاری و دیدگاهت را مینویسی

مری یکشنبه 4 آذر 1397 ساعت 14:03

سلام ایوا جان
ممنون از پست بسیار عالیتون..
واقعا ممنون که وقت میذاری واینهمه تایپ می کنی ..ممنونم
راستش من چند سال پیش گیاهخواری خانم آذر وکتاب آوانسیان رو خوندم وشروع هم کردم ولی خیلی خیلی گشنم میشد ونمیتونستم ..خود آقای آوانسیان گفته برای پایداری در برنامه کلا آشپزخونه رو حذف کنید از خونتون..شما خیلییی همت دارید که برای همسرتون پختنی درست میکنید وبوی غذا رو میشنوید..من که نتونستم ..پخته رو کم کردم ولی نتونستم حذف کنم ..
امیدوارم شما موفق باشبد وبرنامش روی شما اثر مثبت بذاره..

سلام مری جان
خواهش میکنم، خوشحالم که به کار کسی میاید نوشته هایم.
د رباره خام گیاه خواری درسته، باید بساط آشپزخانه را بست و پخت و پز را گذاشت کنار. خیلی سخته وسوسه اش و لغزشهایی را خواهیم داشت زمانی که برای کسی میپزیم و خودمان باید خام خوری کنیم. همین اندازه که کم کردید خیلی خوب هم هست. من خودم هم نیاز به خویشتن داری دارم چون وسوسه اش زیاد است. برای گرسنگی باید شمار میوههارا بالا برد. اگر با یک موز سیر نمیشویم و چون چیز دیگری نمیخوریم میتوانیم چند تا موز بخوریم. ۱ دانه موز ۷۰-۸۰ کالری دارد. اکر ۱۶۰۰ کالری در روز باید بخوریم پس برای هر یک از ناهار و شام و صبحانه و میان آنها میتوانیم ۴۰۰ کالری بخوریم که میشود بین ۴ تا ۵ موز برای ناهار! با ۴ تا ۵ موز ما زیاد گرسنه نمیشویم.
هر چیز به زمانش مری جان ، هرزمان که دوست داشتی و آمادگی میتوانی آغاز کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد