۲۸ روز سپاسگزاری-روز ۱۶

مانند روزهای پیشین ۱۰ تا موهبتی که خداوند به ما داده است را مینویسیم  و یک به یک میخوانیم و در پایان هر یک سه بار میگوییم سپاسگزارم.

سه باری را به یاد بیاورید که از شادی کامیابیهایتان انگار بر اریکه هستی سوار بودید و روی پا بند نبوده اید و برای آنها سپاسگزاری کنید. (شادی یادآوری آنها باید زیر پوستتان بدود)

برای پنج تا از ارگانهای بدنتان که تندرست هستند سپاسگزار باشید. 

به یکی از ارگانهای بدنتان یا جایی از بدنتان که نیاز  به بهبود دارد بیاندیشید و آنرا به دور از بیماری ببینید و سپاسگزار باشید برای بهبودش. ( من یک گوی نورانی نقره فام میبینم که مغز و نخاعم را نورانی و درخشان میکند) 

سنگتا ن و بهترین پیشامد روزتان را فراموش نکنید پیش از خواب. 

امروز یک ربع به نه بیدار شدم،  من جوری میخوابم که شب است و فردا صبح شد. یکسره میخوابم یا بهتر بگویم میمیرم و بیدار میشوم. دست و رویم را شستم و کتری را پر کردم و دوبسته گوشت بیرون گذاشتم و یک پیاز ریز کردم و قابلمه مسی را روی گاز گذاشتم و آشپزخانه جان  گرفت. صبحانه راآماده کردم و ظرفهای فرشته کوچولو را شستم و پر کردم برایش. 

تا ایشان دوش بگیرد من قرمه سبزیم را بار گذاشتم؛  برنج هم خیس کردم و کارهایم را کردم. صبحانه خوردیم و ساعت ۱۰.۵ بود که دوش گرفتم و آماده شدم. ایشان برای پنده ها غذا ریخت و رفت دوچرخه سواری و من یکسری لباس توی ماشین ریختم و روشن کردم برای خودم !! ساعت ۱۱.۱۵ آمد و من هم برنج را دم کردم و روی شعله پخش کن هر دو را گذاشتم و فرشته را برداشتیم و رفتیم بیرون. از جلوی دریاچه که رد شدیم گریه میکرد که بایستیم و برود بگردد. رفتیم برای خرید هرچند یکدور با فرشته زدیم  و گذاشتیمش توی ماشین و رفتیم خرید. دنبال پیاز لی لی بودم برای جلو خانه که نگرفتم. خیار کوچولو هم بوته اش بود نگرفتم. ایشان  چیزهایی که نیاز داشت را برداشت. من دوتا سوسیس گرفتم و خوردیم و رفتیم آفیس ایشان و نابسامانی  ها را سامان دادیم. یک کیسه رسید دارم که باید  فایل کنم برای ایشان. ساعت ۱.۵ برگشتیم، سرراه بانک رفتیم و نزدیک ۲ خانه بودیم. 

دیدم یادم رفتت ماشین راروشن کنم که چه بهتر چند تکه لباس برای دیگر انداختم توی ماشین و روشنش کردم. دوسری  ماشین را زدم. ماست و خیار درست کردم و ناهارمان را خوردیم. من هیپنوتیزم کردم و خوابیدم نیم ساعت،  پادکست گوش دادم و به خودم استراحت دادم. برای پرندها غذا ریختم.

هندوانه برش زدم و گذاشتم روی میز، میوه شستم و دل درد داشتم. زیر دلم درد میکند و پریود هم نمیشوم! دلم حلوای تند میخواست! 

کمی میوه خوردم و رفتیم ۵۰ دقیقه پیاده  روی، پیش از پیاده روی گندم برای پرندهایم ریختم. ایشان گلهایم را آب داد و من برای خودم یک لیوان  بزرگ چای کمرنگ ریختم و کمی نوشتم. شسته ها را آوردم تو و چندتایی  نم داشتند را و ی خانه‌  پهن کردم. چایم را خوردم و تا کردم خشک شده ها را. گرسنه  بودم و نان جو رژیمی و کره خوردم!! 

به مادرو پدرم زنگ زدم که پاسخی ندادند،  به خواهر جانان زنگ زدم که در سفر بود.

ایشان هم دوتا تلفن کاری داشت،  مادر و خواهر  و شوهر خواهرش هم پشت خط بودند. مادرم زنگ زد و کوتاه حرف زدیم،  درراه شمال بودند. مادر ایشان زنگ زد و باهم حرف زدند. یک ایمیل کاری زدم و درباره کارم نوشتم. 

کلاس یوگای این هفته را رزرو کردم،  شاید کلاس بوکسینگ هم رفتم. این هفته نمیدانم میتوانم استخر بروم یانه! شب همان قرمه‌سبزی را گرم کردم و خوردیم و  خودم نان و کره و پنیر خوردم. ایشان ظرفها را شست و توی ماشین جاداد. من کتاب خواندم و خودم  را در رویاهایم شناور کردم.


چشمانت  را ببند و هر آنچه آرزو داری در دستانت ببین،  شورش را ببین ،  شوقش را ببین و سپاسگزارش باش.



آسمانت  فیروزه ای  و پر نور تا ابد  ایران من. 




نظرات 2 + ارسال نظر
بهامین دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت 01:40 http://notbookman.blogsky.com

این سپاسگزاری ها را دوست دارم
منم اجرا میکنم واسه خودم
فرشته کوچولو دوست داشتنی چند سالشه؟؟؟

قورمه سبزی ازاون غذاهای خوش عطر وبو ...نوش جان

سلام خیلی هم خوب، فرشته کوچولو ۴ ساله که شادی و آرامش به خانه ما آورده، چند هفته بود که آمد به خانه ما.
جای شما خالی

مری یکشنبه 20 آبان 1397 ساعت 23:39

سلام ممنون خانم ایوا بابت برنامه شکر گزاری که می نویسید
من چند بار میخواستم اینو برن جلو ..حتی کتاب صوتیشو دانلود کردم ولی بعد از روز هشتن از کارام حذف میشد متاسفانه
ممنون بابت این کارتون ..به من کمک کرد

سلام مری جان، خواهش میکنم. من تلاش کردم که کوتاه بنویسم و همینجور چیزی را از دست ندهم. به هر روی انجام چند روزش. بهتر از انجام ندادنش است. امیدوارم ورژن من به کارتون بیاد و بهره ببرید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد