تنها خودش

هنوز ۸ نشده بود که بیدار شدم و کارهای ایشان را انجام دادم و راهیش کردم رفت. ناز فرشته را کشیدم و لباس پوشیدم و پیش از آنکه هوا گرم بشود رفتیم پیاده روی در خنکای هوا. کم کمک زور خورشید داشت بیشتر میشد که برگشتیم خانه و گلها را آب دادم. رفتم برای ورزش که دیدم فرشته کوچولو روی تشک یوگای من خوابیده! پیلاتز کار کردم و به مشاوره های دکتر هولاکویی گوش دادم.

پیش خودم فکر میکردم  آیا این مردمی که زنگ میزنند راست میگویند؛  برخی خیلی بدبختی کشیده اند در زندگی‌شان! خدا به همه کمک کند. 

بعد به خودم میگویم تو خودت هم اگر داستان زندگیت را برای کسی بگویی کم بالا و پایین نکشیدی. 

از همه آن طوفانها گذر کردم و امروز اینجا هستم؛  کمتر چیز یا کسی آزارم میدهد و گذشته هیچ نیرویی در زندگیم ندارد. ایمان بی‌پایانی به خدا دارم از جنس دیگر؛  راحت تر بگویم یکتا پرستم.  قدرت و قداست هیچ کس و هیچ چیز جز خداوند را قبول ندارم. تنها خودش. 

با هر موج سهمگین میگویم ناخدا ی مهربان هست و آرام میگیرم. 



یک لیوان آب پرتقال تازه خوردم و مقدار زیادی آب. 

بادمجان و کدو خریده بودم و سرخشان کردم با دمای خیلی کم. کولر را زدم تا خانه خنک شود. کمی میوه شستم و توی یخچال گذاشتم.  برای شام سالاد الویه درست کردم و توی یخچال گذاشتم. دوش گرفتم و ساعت ده دقیقه به سه از خانه بیرون زدم؛  سرراه بنزین زدم و برای خودم آناناس  خرد شده و یک ظرف سالاد گرفتم ورفتم سر کار که ۸ بود برگشتم خانه با یک باگت! 

ایشان رفته بود پیاده روی و من هم نانها را برش زدم و برنامه شام را آماده کردم و خوردیم. 

جسته گریخته تی وی تماشا کردم. گرما و ترافیک انرژیم را کم کرده بود.

 

برایت آرزو میکنم همه طوفانهای زندگیت را پشت سر گذاشته باشی و در ساحل آرامش لمیده باشی. 


<<خداوندا برای آرامشی که به قلبم میریزی سپاسگزارم>>


نظرات 1 + ارسال نظر
ماهی کوچولو چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت 17:09 http://tekrareman.blogsky.com

سلام!
امیدوارم همیشه شاد باشید
اما راستش من چندتا از پست هاتون رو که خوندم حس کردم دارم یک زندگی روباتیک میخونم! یعنی من پاشدم فرشته بیدارمان کرد ایشان چای دم کرد خوردیم رفتیم آمدیم! خیلیییی روباتیکه!
شاید بگی خوشت نمیاد نخون! اما من پیشنهادم رو میدم که اگه یه ذره از احساسات و عشق و محبت هم بنویسید نوشته هاتون ماندگارتره و تاثیرگذارتر.
شاد و سلامت باشید.

سلام دوست عزیز، برای وقتی که گذاشتی و نوشته های من را خواندی سپاسگزارم و از پیشنهادت هم همینطور.
فکرمیکنم با خواندن چند تا پست نمیشود نتیجه گیری و قضاوت کرد! من روزانه نویسی میکنم و برای تقویت حافظه ام ریز نویسی میکنم و همه کارهام را مینویسم. همیشه هم در آخر پستهام از احساسم و عشق و محبت نوشتم ولی شاید آنی نباشه که در نظر شما و دیگرانه. اجازه بدهیم آدمها برای خودشان و دلشان زندگی کنند؛ شاید برای سبک زندگیشان دلایلی دارند که ما نمیدانیم. به تفاوتها احترام بگذاریم.
من هرگز به کسی نمیگویم دوست نداری نخون.
شما هم تندرست و شاد باشید عزیزم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد