روزهاتون پر نور!
شنبه هرکاری کردم بیشتر از ۸.۱۵ نتوانستم بخوابم. شبها دیر میخوابم و صبحها زود بلند میشوم. ایشان دوش گرفت و یکی از صندلی حصیریهای باغ را درست کرد. با ایشان صبحانه را توی باغ خوردیم و به صدای قمری ها گوش دادیم. برای ناهار آبگوشت درست کردم و دوش گرفتم ساعت ۱۱.۳۰ و رفتیم برای خرید تشک که گرفتیم و برگشتن نان تازه هم خریدیم و من دوباره عناب گرفتم با گردو و بادام و لپه و عدس و برگشتیم به سوی خانه و آبگوشت هم آماده بود با سبزی و سیر ترشی و ترشی مخلوط خوردیم.
ظرفها را شستم و رفتم خوابیدم؛ برای عصر چای دم کردم با هندوانه که خوردیم و غروب با ایشان و فرشته رفتیم دریاچه. هوا خنک بود. تند تند راه رفتیم. ایشان یک نامه داشت که توی صندوق ننداختیم و برگشتیم خانه. با مادرم حرف زدم و کمی پیامهای دوستانم را گوش دادم.
برای شام نان و پنیر خوردیم.
یکشنبه ۸.۳۰ بیدار شدم در حالیکه شب ۳ خوابیده بودم. خانه را گردکیری کردم و سرویسها را تمیز کردم. چای دم کردم و ایشان صبحانه را برد بیرون و روی میز چید. من یک لیوان آبمیوه تازه خوردم با چند تا لقمه نان و کره مربا. ایشان صبحانه را جمع کرد و من خانه را جارو کردم. دوش گرفتم و ۱۱.۳۰ رفتیم کنار دریا و توی ساحل راه رفتیم با فرشته. باد میوزید. با کفش رفتم توی آب. کفشهام را درآوردم و پابرهنه راه رفتم. برگشتیم خانه و من کفش دیگری پوشیدم و بدون فرشته رفتیم شاپینگ سنتر برای پست و کار بانکی. برای فرشته کوچولو دوتا چیز گرفتیم و با ایشان رفتیم ناهار خوردیم. من سه مدل سالاد خوردم و ایشان برگر و دوتا لباس ورزشی گرفتم و برگشتیم خانه . یادم رفت دارومرا بگیرم!استراحت کردیم و چای توی باغ خوردیم و ایشان آبیاری کرد باغ را و رفتیم پیاده روی. بعد هم رفت توی آفیس برای کارهاش و من هم تیوی تماشا کردم و برای شام املت قارچ و گوجه فرنگی درست کردم.
شب باز هم دیر خوابیدم!
نمیدانستم فردا وقتی بلند شوم در خاکم و کشور همسایه در آن سردنیا زندگی ها زیرو رو شده است.
درد درد است مال تو و من ندارد.
خدایا به سرزمینم و به دنیا آرامش را برگردان.
خدایا کمکمان کن.