آفتابم

هشت شده بود که بیدار شدم و ایشان دوش گرفت و رفت. شیرموز و بلوبری برد با کراسان و دو تا نارنگی؛  شیر و بیسکوییت هم براشون خریده بودم که برد. من برگشتم توی تخت و کمی خواندم. دوستی زنگ زد و بلند شدم و با هم صحبت کردیم؛ نزدیکهای ۹ بود! 

برای ناهار قیمه درست کردم و دوش گرفتم و دوسری لباس توی ماشین ریختم. صبحانه برای خودم اسموتی موز،  بلوبری، بادام،  ماست میوه ای و اسفناج درست کردم و سیب زمینیها هم خلال کردم و سرخ هم کردم.  دو کیلو هویج هم آبگرفتم برای خودم! داروم را خوردم و ویتامین دی را همینطور. هندوانه برش زدم و گذاشتم توی یخچال.  کمی خانه را راست وریست کردم  و هوا  به قدری خوب و گرم بود و آفتابی. کلاهم را برداشتم و دستکشهامو دست کردم و رفتم باغبانی. 

هسته لیموها را کاشتم توی فلاور باکس و بقیه را خاک گلدان مناسب نداشتم و نشد. گذاشتمشون روی کفشم! کمی هم آبیاری کردم. نهالهای آلبالو بود که ایشان میگفت خشکه و بندازیم دور؛  امروز دیدم جوانه زده و خیلی خوشحال  شدم و خدا را شکر کردم که رشد میکنند و بوسیدمش چندین بار. 

 باید گلدانهام را صفا بدهم و حسابی گلکاری کنم. یک حسن یوسف بزرگ دارم که میخواهم قلمه بزنم و توی یک گلدان کوچک بکارمش و  توی گلدانش شیپوری بکارم و بیرون بگذارم چون به درد بیرون میخورد گلدانش. شما گلدانهاتون را روی میز میگذارید یا روی زمین. روی زمین خوشگلترند؟ 

پستچی یک بسته آورد امروز؛  همانی که ایشان سفارش داده بود. 

به سه تا از دوستانم زنگ زدم و هیچ کدام نبودند؛  به یکی پیام دادم چون میخواستم ببینم که برای آخر این ماه چه روزی میتواند که برای ناهار بیایند اینجا که تاریخش را گفت  و حالا باید با دیگر  دوستان هماهنگ کنم. از حالا منو هم آماده کردم و شما نازنینان هم بگویید خوب  است یا نه. 

یکی از دوستانم زنگ زد و با او هم حرف زدم. 

ایشان آمد و  سبزی و شورو ترشی هم گذاشتم؛ دوغ هم بود و ناهار خوردیم و جمع کردم،  ایشان غذاهارا ریخت توی قابلمه و شستشو با خودم بود. رفتم توی اتاق آفتابگیرم و مدیتیشن مردم و از دنیا جدا شدم؛  آفتاب هم تنم را گرم گرم کرد. کمی کتاب خواندم. 

ایشان بیدار شد و باغ را آبیاری کرد. 

آبمیوه گیری را سر هم کردم و توی ظرفهای روی میز را که صبح خالی کرده بودم و شسته بودم  گز و پاستیل ژله ای شکری (اسمش همین بود)ریختم و کتری را پر کردم و با ایشان رفتیم پیاده روی،  هسته ها بود روی کفشم گذاشته بودم را برداشتم و توی راه جنگلی زیر خاک در چند جا کاشتم چون خاکش غنی تره و بهتر رشد میکنند. کارهای من برای  ایشان خنده داره! 

درختهایی که به امید خدا در خواهند آمد لیمو،  پرتقال خونی و سیب خواهند بود. چند تا از سیبها جوانه زده بودند! 

به امید خدا.

دم در فرشته ها را دادم ایشان و خودم صندوق پست را چک کردم؛  یک نگاهی به جلو خانه انداختم. توی راه گفتم یک یاس یا مو یا اقاقیا بکارم و نگاه کردم ببینم کدام بهتر خواهد شد. ایشان که سازش همنوا نیست و خودم باید بخرم و برایم با ناز بکارد! 

آمدم تو دیدم ایشان دوتا لیوان جای ریخته! من که دم نکرده بود و قوری روی وارمر را صبح نشسته بودم! از چای دیشب ریخته بود،  چای دم کردم  و لباسها را آوردم تو. مادرم زنگ زد و با پدر و مادرم حرف زدم. چای ریختم و خوردیم و ایشان رفت  بالا برای کارهایش و من هم لباسها  را بالا پهن کردم. کمی تی وی و کمی خواندم. 

ویدیوی مادر پیری که به دیدن فرزند بیمارش میرود را چندین  بار دیدم و چندین بار گریه کردم. به چه سختی راه میرفت ولی خوش اخلاق و مهربان بود. 

الان ده شبه و ما شام نخوردیم،  من هندوانه خوردم و ایشان قیمه خواهد خورد. 

برای مهمانیم میخواهم قیمه یا قورمه،  دلمه کلم یا کوفته و غذای گیاهی درست کنم،

 پیش غذا آش یا کشک بادمجان و  دسر تارت میوه ای درست کنم و از بیرون کیک پرتقال و بادام بگیرم. 

کنار غذا هم سبزی خوردن و برانی اسفناج و ترشی باشد. 

اگر  شیرینی  که میخواهم پیدا کردم که هیچ،  اگر نه پاپیونی و سیب و دارچین درست کنم. 

خوبه آیا؟مهمانهایم ۱۰ نفرندو شاید بیشتر هم شدند. 


امروز آفتاب به من گفت هیچ ابری سرراه مرا نمیگیرد؛  زمانی که باید میتابم و با نورم شاخه خشکیده ای جان میگیرد.  خدایا  سپاسگزارم برای همه چیز. 

درخت پیر تن من دوباره سبز میشود

هرچه تبر زدند مرا 

زخم نشد 

جوانه شد. 


برای شما که اینجا را میخوانی؛    آرزو میکنم امروز با آدمها ی مهربان و دوست داشتنی روبه رو بشوی. 


<<همه روزهایم پر نور و گرم است و بهاری،  خدایا سپاسگزارم>>

نظرات 8 + ارسال نظر
گیسو یکشنبه 16 مهر 1396 ساعت 19:29 http://saona.blogsky.com

من عاشق مهمونی دادن هستم عاشق خشکل کردن غذاها هستم
به نظرم منوی غذا عالی هست...انشاالله یه روز خیلی خوب میشه عزیزم

ممنونم گیسو جان؛ امیدوارم همینطور باشد که شما میگویی و روز خوبی باشد برای همه.

رافائل چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 20:38 http://raphaeletanha.blogsky.com

من گلدونهامو روی میز میگذارم. نمیدونم چرا فکر میکنم روی زمین قدشون به خورشید نمیرسه!

من هم روی میز میگذارم

ماشالا که چقدرپرکاری شما [گل]

برخی روزها انگار سوخت موشک دارم.

فرانک چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 14:51 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

من عاشق کیک و شیرینی خونگی هستم....
تونستی خودت درست کن...

بله خوب هست که خانگی باشند. من هم خانگی را دوست دارم بیشتر باید ببینیم برنامه ام چطور میشود فرانک جان.

فرانک چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 14:50 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

سلام ایوا جون...
از الان پیشاپیش بهت خسته نباشید میگم...
همه اون غذاهایی که گفتی رو دوست داشتم.....
واقعا عالی....
فکر کنم از چند روز قبل باید مشغول باشی...

سلام فرانک جان 
سپاسگزارم از محبتت؛ نزدیک به یک هفته ای با خریدش سرم را گرم میکند.

حمیده چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 08:23

سلام.خیلی ممنون که به فکر خواننده هاتون هم هستین وهمیشه برامون دعاهای خوب میکنین.
مهمونی هم خوش بگذره خانوم کدبانوی باسلیقه.

سلام حمیده خانم؛ کمترین کاریست که برای شما نازنینیان میتوانم انجام دهم.
سپاسگزارم از شما

تارا چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 07:56

ایوا جان راجب سوال اولت درباره گلدون ها باید بگم چون تراس آپارتمان ما بسیار کوچیکه واسه همین گلدونای پایه کوتاه رو پشت پنجره سالن بر روی قفسه های فلزی قرار دادم تا بتونن آفتاب بگیرن و خوب رشد کنند .سایر گلدونای پایه بلندم روی زمین هستند ...که با بقیه گلدونا در یک راستا قرار میگیرن .

راجب منوی غذا ،من شما رو بسیاااااااااااااار باسلیقه میدونم وغذاهای پیشنهادیتون رو تایید می کنم .چون به هر حال شما از نزدیک‌دوستانتون رو دیدین و با اونا معاشرت داشتین .و با نوع ذائقه مهمانهاتون در رفت و آمدها آشنایی دارید .

تارا جان شما لطف دارید عزیزم. قرمه سبزی که سالار خورشتهای ایرانیست و کمتر کسی را دیدم که دوست نداشته باشد برای همین توی لیست گذاشتم. دلمه و کشک بادمجان درست میکنم. من گیاه توی خانه دوست دارم مه جلو چشمم باشد. مانند همیشه ایده خوبی داری برای گلهاو کلدانهایت

مژگان سه‌شنبه 11 مهر 1396 ساعت 20:42

با اینکه کلا مخالف درست کردن چند نوع غذا برای مهمون هستم اما منوت عالیه عزیزم. پیشاپیش خسته نباشی

ممنونم که یادآوری کردید برای غذا زیاد درست کردن. با خواندن کامنتتون آش و غذای گیاهی را از لیست انداختم و کشک وبادمجان شد پیش غذا و غذای گیاهی.
کمک بزرگی کردید،؛ سپاسگزارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد